پیاده از کنارت گذشتم

گفتی: " چندی خوشگله؟"

سواره از کنارت گذشتم،

گفتی: "برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"

در صف نان، نوبتم را گرفتی چون

صدایت بلندتر بود

در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی

چون قدت بلندتر بود

زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا

هل دادی و خودت سوار شدی

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا

سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا

مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

وقتی زنی موقع زایمان فریاد کشید

حتی در فیلم تو بلند

گفتی:"زهرمار!"

در خیابان دعوایت شد و تمام

ناسزاهایت، فحش خواهر

و مادر بود

در پارک، به خاطر بودن تو

نتوانستم پاهایم را دراز کنم

نتوانستم به استادیوم بیایم، چون

تو شعارهای آب نکشیده می دادی

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را

حفظ کنی

مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی

تو ازدواج نكردی و به من گفتی زن

گرفتن حماقت است

من ازدواج نكردم و به من گفتی ترشیده

عاشق که شدی مرا به زنجیر

انحصارطلبی کشیدی

عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرابپسندد

من باید لباس هایت را بشویم و اتو

بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ

من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم

تا به تو بگویند آقای دکتر

وقتی گفتم پوشک بچه را

عوض کن، گفتی بچه مال مادر است

وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه

مال پدر است

در تمام زندگیم جای یک جمله خالی بود:

خسته نباشی مرد...

استرسی که ما موقع باز کردن سایت دانشگاه

واسه دیدن نمرمون داریم؛

تروریست القاعده برای عملیات انتحاری نداره!!!!!!!!!

به این میگن برف

بعد از دیدن نمرات آناتومی چه شکلی شدی؟؟؟؟

این روزها


اگر خون هم گریه کنی


عمق همدردی دیگران با تو


یک کلمه است :


" آخـــــــی "

روزهاے برف^ــے طولانــے ترنـב ،

مثل کبریت کشیدن در باد زندگی دشوار است

آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد

هرچه باداباد...!!!

عمق فاجعه را دلقکـــی فهمید

که به زور جلوی گــریه اش را گرفت

تا گـریم خــنده اش پاک نشود...

عمق فاجعه را دلقکـــی فهمید

که به زور جلوی گــریه اش را گرفت

تا گـریم خــنده اش پاک نشود...

ما انسان ها در تظاهر کردن از هم سبقت گرفته ایم چیزی را نمی دانیم

ولی تظاهر به دانستن می کنیم با،باطن نه چندان تمیز تظاهر به پاک بودن می کنیم

کسی را دوست نداریم ولی تظاهر به دوست داشتن می کنیم

تظاهر...

به مسجدمیروم

درحاشیه مسجد نماز میخوانم

نزدیک کفشها

در حاشیه جلسه قرآن مینشینم

من قرآن خواندن را یاد گرفتم

قرآن کتاب خوبی است

قرآن حاشیه ندارد هیچ کلمه ای در حاشیه ی آن ننوشته اند

من قرآن را دوست دارم

همه چیز باید مثل قرآن باشد

قیصر امین پور

ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻪ ﮔرﯾﻪ ﺍﻧدﺍﺧتن طرف مقابل ...
ﻣﻮﺍﻇب ﺑﺎﺷﯿﺪ!...

"ﺧدﺍ "ﺍﺷک هاﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﺩ...

شعر زیر به سبک موزیک ویدئو  آرمین2afm بخونید!

دلم میخواد استاد زنگ بزنه تا گوشیو بردارم شروع کنه به خوندن و بگه:

.

.

.

.

چقدر استرس داری تو آروم باش،بیخیال ترمو واحداش

یه سری مشکلات توی جوابات هست که کنار میام من با اون نقصاش

نه نمیذارم کم شه نمرت،من با کاستیای این برگه ات

کنار میام و باتو هستم،به کسی نمیدم کم نمره اصلا...

بعد منم بهش بگم:

دیوووونه ه ه ه

اگه نمره ندی دلخوشی برام نمیموووونه ه ه ه

هیچکسی مث تو دردمو نمیدونه

نمیدووونه ه ه ه....

دیدید بعضی استادها میگن تو پاسخنامه به جا این که پرش کنید

توش فقط یه نقطه بذارید!

به این میگن انتقام یه استاد از دانشجوهاش.

استاد واقعاْ چرا؟؟؟؟؟؟

برچسب‌ها:

من نمیدونم چرا موقع درس خوندن به پاک کردن جرم زیر ناخن هام

زندگی مورچه ها

تعداد گل های قالی علاقه مند میشم

لامصب چشام حتی گردوخاک موجود تو هوا روهم میبینه ولی متن کتاب رو نمیبینه